شعر ولادت حضرت زينب (س)

آن قدر عاشقیم

آن قدر عاشقیم که املا نمی شود

مستی ما که در قلمی جا نمی شود

 

زلف مرا به پنجره های ضریح عشق

طوری گره زدند , دگر وا نمی شود

 

تویی که شهره شهری

تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن

تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن

بگو برای من از خاطرات خود بانو

کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن

هر بانویی که زینب کبری نمی شود

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آنگونه که دل همه ی ما خراب شد

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

با یُمن آل فاطمه روز و شب آفرید

روز ازل «اَلَسـتُ بِرَبّک» چـوگفـت حق

«قالوا بَلی»شنید و سپس منصب آفرید

شیرزاد

امشب سپهر عصمت,ماه منیر زاد

زهرا برای شیر خداوند, شیرزاد

بر سید و امام شهیدان سفیر زاد

تخت خطابه ملک سخن را امیرزاد

دکمه بازگشت به بالا