شعر ولادت اهل بيت (ع)

یوسف زهرا

دور زمان به نیمه شعبان رسیده است
اندوه و درد و غصّه به پایان رسیده است
بر جسم مُرده ی همگان جان رسیده است
از آسمان , خلیفه ی رحمان رسیده است

ابن الحسین

 ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا
چشم امید و روشنی راه لیلا
از تو که مولودی منزه تر نباشد
طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا

اشبه النّاسی

حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری

جلوهٔ احمد

در خلوت دل نغمه دلدار شنیدم
عطری ز وجود و نفس یار شنیدم
صوتش نه چو داود که بل بهتر از آن بود
رویش نه چو یوسف که صد جان جهان بود

رعنا علی اکبر

والا علی اکبر
زیبا علی,غوغا علی,رعنا علی اکبر

باد موافق را
با گیسویش انداخته از پا علی اکبر

معجزه می آفریند

جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست
یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست

در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش
عالمی مشتاقِ روی نقشِ خط و خالِ اوست

رحمهٌ للعالمینی

عشقت میان سینۀ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دل‌ها را تو با گوشه‌نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته

نوه یِ فاطمه ای

دِلـبری آمده ای دل بِبَـری با نَظَـری
نوه یِ فاطمه ای نورِ دو چشمِ پدری

دشمن وُ دوست همه مُتَّفِقُ القول شدند
که تو شایسته تری از همگان خوب تری

مهتاب آمد

شیعه وقتی که امامش شاد است
روحش از سلسله ها آزاد است
تا که شش گوشه ی دل کرببلاست
دل که دل نیست, حسین آباد است

مرآتِ کبریا

قدری مِیِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نیت تر کردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از این دل به سوى او

خراب سبوییم

ساقی بیا که مشکلم آسان نمی‌شود
جامی بریز باده که پنهان نمی‌شود

طوفانی‌ام , رسیده‌ام از خُم سبو کشم
با این یکی دو جام که طوفان نمی‌شود

پیمبری دیگر

رسیده بعد پیمبر پیمبری دیگر
حسین دیگری ودلرباتری دیگر

خدا هوای نبی کرد و بازهم آورد
میان قاب حسینش پیمبری دیگر

دکمه بازگشت به بالا