شعر ولادت اهل بيت (ع)

شفاخانه ی رضا

برای نجمه برای موسی
چه شاه بیتی خدا سروده
چگونه وصف کسی کنم که
خدا به مدحش زبان گشوده

جلوه شمس الشموسی

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم
فکر مستخدم شدن بودیم اگر زود آمدیم

یا ابالجواد

ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست
اِزدِحـامِ حـرم که یادَت هست
هِق هِق مادرم که یادَت هست
این دو چشمِ ترم که یادَت هست

باید به عشق گنبد

باید به عشق گنبد تو یاکریم شد
روی مناره های الهی مقیم شد
حیف است پا به صحن و سرای شما نهم
باید سوار بال ملک یا نسیم شد

یا امام الرئوف

ای فدای تو زندگانی ها
ایه ی ختم مهربانی ها
در حضور تو هیچ حرفی نیست
دیگر از رنج و ناتوانی ها

دارالشفاء

باردگرلبم شده یار و رفیق من
گردیده واژه های محبت شفیق من
دارد سخن زمعنی عشق عمیق من
حک گشته برمدال نفیس عقیق من

غریب الغربا

تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم

در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم
مشهدت آمده سلطانِ نجف را دیدیم

ذره پرور سلطان

 

 

 

با اشک شوق جاری از چشم تر سلطان

دارد خبرها میرسد از محضر سلطان

در جمع خوبانش دوباره دعوتم کرده

با مهربانی چشم ذره پرور سلطان 

قطره عاشق شد

آنچنان کز سوره ها بر دل فقط کوثر نشست
بین صحنت جای خواهر بر لبم مادر نشست
انقدر سائل که در این صحن پشت در نشست
بیشتر از آن یتیم امد و بالا سر نشست

آیات اعطیناکَ

امشب که از شبهای دیگر بیشتر مستم
از مغــرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شوراَستم و پا تابه سر مستم
از اوّل ذی القعده یک جور دگر مستم

قبله‌ی دل

از آسمان که آمده بودی, لبخند می‌زدی به «رضا»یت
اشکی نشست گوشه‌ی چشمش, تا «فاطمه» زدند صدایت

رنج سفر برای تو آسان, شب از قبیله‌ی تو هراسان
شد قبله‌ی دل تو خراسان, ای عطر دوست, قبله‌نمایت!

لطف بی بی

قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد

توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد

دکمه بازگشت به بالا