شعر ولادت اهل بيت (ع)

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

بهار , رویشِ او را به صحنِ گلها خواند
نسیم , آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می‌بارید
فرشته بر قدمِ نو رسیده می‌بارید

شعر ولادت حضرت رقیه(س)

آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما

دختر چراغ خانه ی باباست, باز هم
روشن شد از فروغی چراغی سرای ما

شعر ولادت ولی عصر عج

کشیده از همان آغاز نرجس انتظارش را
نه چندین روز و شب, نه ماه خالص انتظارش را

ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس
برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را

از دوری

 من کیستم بجز دو سه خط شعر ناتمام
یک روح بی اراده و یک مستی مدام

ای آنکه آسمان و زمین در مدار توست
روی تو صبح روشن و موی تو رنگ شام

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

صدای فرج

تو آمدی برکت ها در این جهان آمد
به برکت تو برای جهان امان آمد
به چشم روشنی ات ماه آسمان آمد
شعاع نور تو از روم باستان آمد

عبد آلوده

غفلت از راه تو بی یار شدن هم دارد
غرق در درهم و دینار شدن هم دارد
خواب شهوانی ما عار شدن هم دارد
“غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد”

کسی را نداریم

شبم پُر شد از ماهتابِ علی

لبم تر شده از شرابِ علی

رطب می‌شوم زیرِ ایوان او

مرا می‌پزد آفتابِ علی

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

باید زمین مرده رسد تا بهار عشق
باید نظر شود که شود جان, نثار عشق
باید نظر شود , که شوم ریزه خوار عشق
هرکس که مانده بر سر قول و قرار عشق

شعر ولادت امام زمان عج

سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد

شعر ولادت امام زمان عج

سلام نازترین مطلع تغزل ها
سلام بازترین سفرۀ توسل ها
سلام واسطۀ فیض, بین ما و خدا
سلام تکیۀ مستحکم توکل ها

دکمه بازگشت به بالا