شعر ولادت اهل بيت (ع)

محو خدایی

تو را آفریده برای خودش
تو را برده تا ابتدای خودش

تو محو خدایی و او محو تو
شده غرق در جلوه های خودش

شعر ولادت حضرت ابالفضل (ع)

حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده
یا که امشب حمزه ای دیگر به دنیا آمده
لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت
حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده

خلعت دنیا

اگر چه فاصله ها تا حریم و حائر توست
دل شکسته ما تا ابد مجاور توست
فقط نه قلب جهان بی قرار کرببلاست
بهشت هم همه ی جمعه ها مسافر توست

کربلا

زرق و برق سفره ی شاهانه میخواهم چه کار ؟
اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چه کار ؟
اولین شرط سلوک عاشقی آواره گی ست
از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار ؟

غلامِ تو اَم

تو ذاتِ جمالی…. تو ذاتاً جمیلی
تو وَحیِ خدا بر لب ِ جـبرئیلی

تو از آسـمان آمدی… آسمانی
تو از نسلِ پاکی تو فصلِ اصیلی

قطره

وحی نازل شده انگار , بر این دفتر من
قلمم کاتب و گفتند که … “حا سین یا نون”
شده تفسیرِ تمامیِ لغاتِ این عشق …
“هوَ لیلا و تماماً همه از دَم مجنون”

گدا

بیا اجازه نده عاشقت عذاب ببیند
چرا همیشه حرم را فقط به خواب ببیند ?!

به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را
عجیب نیست اگر تشنه ای سراب ببیند

فطرس

تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت,آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد

شعر ولادت حضرت عباس (ع)

تا نَفَس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُوَد پیامی هست

شعر ولادت حضرت عباس (ع)

جمعمان جمع که تا نقشِ خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پَر و بالی بزنیم
پایِ حافظ قَدح از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم

شعر ولادت امام حسین (ع)

ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین , حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد

شعر ولادت حضرت ابالفضل (ع)

دِلی دارم و خانه یِ بوتُراب است
سَری دارم و خاکِ عالیجناب است

عوض کرده روز و شَبَم جایِ خود را
که ماهی دمیده پُر از آفتاب است

دکمه بازگشت به بالا