جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند
صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند
با امید وصل این جنت تقلا می کنند
ذره هایی که میان راه, بین جاده اند
جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند
صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند
با امید وصل این جنت تقلا می کنند
ذره هایی که میان راه, بین جاده اند
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت
بر جان عاشقان ولایت خبر رسید
نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید
از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید
امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید:
از بس شب ولادت تو شاد می شود
از بندِ غصّه , قلب من آزاد می شود
این شهر غم گرفته ی تاریک و سوت و کور
از برکت قُـــدوم تو آباد می شــود
خسته از روزگار بودم که
به دلم یادی از خدا امد
زیر این قطره قطره ی اشکم
نا خداگاه یا رضا امد
با شوق زیارت تو راهی شده ام
درحوض عطوفت توماهی شده ام
نا واردم اما روی این گنبد زرد
شادم که منم کفترچاهی شده ام
دل ندارد تاب دوری از وطن را هیچ وقت
ســر ندارد طاقت ترک بــدن را هیچ وقت
پای تا سر بهجتم در آستان قُــدس تو
غم نمی فهمد دلیل این سُخن را هیچ وقت
نجل حبل المتین امام رضاست
همه ی حرف دین امام رضاست
گر بپرسی ز کعبه , می گوید:
قبله ی هفــتمین امام رضاست
آیینه ی حجب و عفتی معصومه
مستوره ی نور عصمتی معصومه
یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه
دست کرم شفاعتی معصومه
شاعر: محمد حسن بیات لو
برادرانه ترین غم برای دو خواهر
تمام نوکریِ ما, فدای دو خواهر
کبوتریم و پروبال ما نمیخواهد
به ساحتی برود جز هوای دو خواهر
مهربانی , کریمه ای خانم
بانوی بی بدیل ؛ معصومه
التماس قنوت گریه ی من
الدخیل الدخیل معصومه
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم , بانو
جهانِ مــاست بدون تو چون عدم , بانو
هزار و یک در رحمت به روی ما وا شد
چو آمدیم به صحن تو صبحدم , بانو