شعر ولادت اهل بيت (ع)

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد

کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد

ما را گدایان کریمان می نویسند

ما را گدایان کریمان می نویسند
گرد و غبار راه ایشان می نویسند

هرجا که آقایان خلقت سفره دارند
ما را فقیر لقمه ای نان می نویسند

شعر شهادت حضرت زهرا س

ضرب داس باغبان ساقه ی گل را میشکست

بلبل از فرط غریبی به تماشا مینشست …
شاعر : علیرضا انصاری

شعر مرثیه حضرت معصومه (ع)

سرگشته ی مسیر عبور برادری

تو از تمام فاطمیان , زینبی تری!

آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز

الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری

شعر مدح امام حسن عسگری

آسمان در طلوع یک خورشید

میکند روزهای خود تمدید

این چه نوریست در افق پیدا

این چه نوریست نور عشق و امید

ولادت امام حسن عسگری

دنیای با حضور تو زیباست واقعا

قطره کنار چشم تو دریاست واقعا

شاعر به عشق روی شما خط خطی کند!

اینجا قلم به شوق تو برپاست واقعا

سیب دو نیم فاطمه

او سفیر ِ نهضت ِ کرب و بلاست

پنجه های کوچکش مشکل گشاست

ناز او را عمه جانش می خرد

خنده ی او از حسین دل می برد

بر باد داده عاشقی

 

 بر باد داده عاشقی خاکسترم را

وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

 ایل و تبارم کشته ی ایل و تبارت

نذر ِ تو کردم والدین و همسرم را

آخرین پیغمبر عشق

آمد از ره عید تبریک عاشقان 

غرق شادی گشته کل لامکان 

حضرت احمدبه دنیا آمده 

مژده ای از  حی اعلی آمده 

سحر گهی که خدا

سحر گهی که خدا در حرم هویدا بود
ز مکه عطر دلاویز عشق, افشا بود
ز سیل رحمت حق, عالمی مصفّا بود
حریم امنِ حرم, رشکِ عرشِ اعلا بود

صدای معجزه می‌آید

صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر

خدا گل می‌کند در ربنای حنجری دیگر

خبر آورده: دارد سنگ‌باران می‌شود, ظلمت

ابابیلی که پر واکرده از پلک‌ تری دیگر

سالها بی تو

سالها بی تو درختان زمین بار نداشت

باغ با پنجره ای وعده ی دیدار نداشت

رود می رفت و فقط حسرت دریا می خورد

باد می آمد و رنگ رخ گلزار نداشت

دکمه بازگشت به بالا