شعر ولادت اهل بيت (ع)

هنگام رحمت

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

اینجا سیاه کردن دفتر عبادت است

اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

حضرت دریای کرامت

گفتم غزلی در خور نامتبنویسم

اندازه ی وسعم ز مقامتبنویسم

ای  محشر امروز چه تشبیه بیارم

از قد تو فردای قیامتبنویسم

سائل نمک گیر خانهٔ کریمانم

از ستاره می گیرم  اذن احترامم را

می برم زیارت گاه شعر نا تمامم را

 عرش تا که می بیند مستیِ سلامم را

یک فرشته می پرسد اسم و رسم و نامم را

ترنّم جلواتت

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

نوجوان نجمه

از میان غصه و غم تا که رجعت میکنم

سینه ام را میشکافم باز هیئت میکنم

یا کریم و یا کریم و یا کریم و یا کریم

در مناجات سحر احساس لذت میکنم

میسرایم مدحتی تا اینکه راضی اش کنم

او اگر راضی نباشد رفع زحمت میکنم

خانه ی دل را دوباره آب و جارو میزنم

بانی خدمت گذارم قصد قربت میکنم

سیزده جام پر از نوشیدنی می آورم

سفره ای آماده ی بزم ضیافت میکنم

حضرت زهرا به این جشن تولد دعوت است 

از امام مجتبی هم نیز دعوت میکنم

 

رونق بازار ماه صوم و صائم میرسد 

از دل دارالکرامت نور قاسم میرسد

 

م‍‍ژده ای چشم انتظاران وقت گل روئیدن است

آری آری لحظه های ناب در کوبیدن است

حضرت آقا تفضل کرده عیدی میدهد

 عجلوا ای سائلان وقت کرم جوشیدن است

میدرخشد در سحر مانند یک قرص قمر

گونه و پیشانی اش شایسته ی بوسیدن است

از گل پیراهنش عطر بهشتی می وزد 

مادرش مستانه مشغول گلی بوئیدن است 

پسر حضرت کریم آمد

باز بوی بهار آمده است

سینه ها را قرار آمده است

چشمه جاری کرامت حق

از دل کوهسار آمده است

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

باید سخن جاری شود تا ما بخوانیم

باید خدا روزی کند نوکر بمانیم

باید ز بالا گفت و از بالا مدد خواست

چون نوکر ایل و تبار آسمانیم

عشق کبوتر

تا که خدا به بال ملک پر درست کرد

در آسمان عشق کبوتر درست کرد

با آیه های سوره ی زیبای قدر خود

قدری گریست, سوره ی کوثر درست کرد

بوی گل

بوی گل در همه ارض وسما پیچیده

بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده

دست مولاست به این سفره نمک پاشیده

در کویر دل من باز گلی روئیده

شرح اعطینا

واژه واژه به رقص آمده شعر

سر کشیده پیاله ای صهبا

قلم افتاد در هیاهوی

شعف و شور عالم بالا

رایَت نصر خدا

رایَت نصرخدا به دوش ابالفضل

ناله ی تومعنی خروش ابالفضل

خنده یمستانه ات سروش ابالفضل

صرف دلِ تو توان و توش ابالفضل

دَم مسیحایی

منم و آسمانِ زیبایی

کهکشانی همه تماشایی

منم و روحهای روحانی

صاحبان دَم مسیحایی

دکمه بازگشت به بالا