در زمین و آسمان ها بی نظیری عمه جان
زیر پایت کهکشان راه شیری عمه جان
حوریه , إنسیه , راضیه , زکیه , طاهره
عصمت اللهی وبا حق هم مسیری عمه جان
در زمین و آسمان ها بی نظیری عمه جان
زیر پایت کهکشان راه شیری عمه جان
حوریه , إنسیه , راضیه , زکیه , طاهره
عصمت اللهی وبا حق هم مسیری عمه جان
خوبان روزگار مسلمان زینبند
دیوانه حسین و پریشان زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتما کنیز و پیر غلامان زینبند
با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را
متلاطم شده دیدند دل دریا را
گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد
مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را
بر سینه ام هنوز چو خنجرنشسته است
آن داغ سرخ , داغ صنوبر نشسته است
یک غم , دو غم که نیست در این سینه ی غریب
صدها هزار ماتم دیگر نشسته است
وقتی که تو را عرش معظم آورد
یک فاطمه زهرای مجسم آورد
قنداق تو را که آسمان می بوسید
جبریل به گریه های نم نم آورد
نسیم؛ پرده ی گهواره را تکان می داد
برای عرض ارادت خودی نشان می داد
ستاره های درخشان خوشه ی پروین
کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آنگونه که دل همه ی ما خراب شد
السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا
آن قدر عاشقیم که املا نمی شود
مستی ما که در قلمی جا نمی شود
زلف مرا به پنجره های ضریح عشق
طوری گره زدند , دگر وا نمی شود
تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن
تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن
بگو برای من از خاطرات خود بانو
کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن
عالم شده است مومن ایمان طور تو
روشن مسیر سبز اجابت ز نور تو
تفسیر می کند نفحاتت بهشت را
برپاست شیعه از برکات حضور تو
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد