شعر ولادت اهل بيت (ع)

از آن حرم دورم

رضا اگر چه به صورت, از آن حرم دورم
من از تو دور که باشم, ز خویش هم دورم

میان اینهمه دوری ترانه دل من
شده «تو با منی اما من از خودم دورم»

نگاه می کنم

نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را

“من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب”
و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را

روح جان عاشقان

کلبه ی ویران دل امشب گلستان می شود

روح جان عاشقان تسلیم جانان می شود

بیت بیت عاشقی از سر گرفته می شود

لطف حق در قالب باران نمایان می شود

السلام ای بانوی ایران زمین

نم نمک بوی بهاران میرسد

بوی سرسبزی ریحان میرسد

باز دل ها در تلاطم آمده

بار دیگر باز طوفان میرسد

تاجی از آفتاب

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند

نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند

بانو! تو آمدی: سر هر سفره ی تهی

سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند

یار غریبان

از باد گرفتن ز شما نام و نشانی

من ذره ی خاکم که گذشتم ز جهانی

حالا که رسیدم به پر چادر پاکت

بی بی نکند چادر خود را بتکانی

دَم قم گرم

محملت با وقار می آمد

سبزترازبهار می آمد

وه! عجب خوش خرام می آمد

با شکوه تمام می آمد

موقع خلق تو

وقع خلق تویوسف صفتان جا خوردند

که چه بیهوده فریبی ز زلیخا خوردند

عاشقان پا نکشند از سر کویت چون سنگ

گر چه عمریست سر کوی تو تیپپا خوردند

هنگام رحمت

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

اینجا سیاه کردن دفتر عبادت است

اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

حضرت دریای کرامت

گفتم غزلی در خور نامتبنویسم

اندازه ی وسعم ز مقامتبنویسم

ای  محشر امروز چه تشبیه بیارم

از قد تو فردای قیامتبنویسم

سائل نمک گیر خانهٔ کریمانم

از ستاره می گیرم  اذن احترامم را

می برم زیارت گاه شعر نا تمامم را

 عرش تا که می بیند مستیِ سلامم را

یک فرشته می پرسد اسم و رسم و نامم را

ترنّم جلواتت

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

دکمه بازگشت به بالا