شعر ولادت اهل بيت (ع)

سایه ی لطف

شروع عشق به نام خدا به نام شما

من آفریده شدم تا شوم غلام شما

هزار شکر نبوده هنوز روی سرم

به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما

این عالم

ذوق و شوق و طراوت ام با تو

رونق شعر هیئت ام با تو

هرچه باشد من از تو میگویم

سربلندی و عزت ام با تو

مشام دل

بادوباره مشام دلم معطر کرد

فضای جان مرا پُر ز مُشک و عنبر کرد

شمیم یار بیاورد و دیده ام تر کرد

دلشکستۀ عشاق, پُر ز آذر کرد

بیشتر

خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر

که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش

پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

أنا سائِلُکُم …

مهرت نشسته بر دل من ایهالرئوف

هستی تمام حاصل من ایهالرئوف

عشق تو گشته قاتل من ایهالرئوف

نامت علاج مشکل من ایهالرئوف  

و علیک السلام

باید چگونه عرضه کنم گریه هام را

این شوق گیر کرده ی بین صدام را

تکرار می کنم که سلام علی الرئوف

تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را

لب پیمانه

 

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟…نه در این برگه دارو خانه بنویسید 

مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

شوق زیارت

با شوق زیارت تو راهی شده ام

در حوض عطوفت تو ماهی شده ام

ناواردم اما روی این گنبد زرد

شادم که منم کفتر چاهی شده ام


خوب شد مشهد الرّضا داریم

قطعه قطعه زمین پر از شور است

نغمه ها در ردیف ماهور است

دل مهدی فاطمه شاد و

آسمان صحن بارش نور است

کبوتر بام

دیشب پر ِ من کبوتر بامت شد

آهوی بیابانی من رامت شد

حالا دلِ من پیمبر نامت شد

از معجزه ی درخت بادامت شد

هر گز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است


باید غبار صحن تو را طوطیا کنند

« آنانکه  خاک را به نظر کیمیاکنند»

هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق

خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

هوای دولتِ مشرق

 هوای دولتِ مشرق سفیرِ باران شد

و چترهای دلِ ما سریرِ باران شد

کویرِ سر به هوایِ به آسمان محتاج

دچار مرحمت سر به زیر باران شد

دکمه بازگشت به بالا