شعر ولادت اهل بيت (ع)

گداهای آهوان

از لطف التماس ِ صداهایِ آهوان

بی گریه هم گرفت دعاهایِ آهوان

آهو زیاد محضر معشوق میرود

پس وصلمان کنید به پاهایِ آهوان

بوی بهاران

نم نمک بوی بهاران میرسد

بوی سرسبزی ریحان میرسد

باز دل ها در تلاطم آمده

بار دیگر باز طوفان میرسد

دل غمزده

واژه واژه غزلیات مرا جان دادند

طبع سرشار مرا رزق فراوان دادند

قلم از اوست همه دفتر شعرم از اوست

صله ام گردوغبار ره جانان دادند

گدایش شدن آفریده اند

ما را برای گدایش شدن آفریده اند

قمری آب و هوایش شدن آفریده اند

او را برای طواف و برای عروج

ما را برایِ برایش شدن آفریده اند

ری زاده

ریزاده ایم و مزرعه سبز گندمیم

هرصبح با حسین شما در تکلمیم

ماشیعه ولایت مولا, نسب نسب

سلمانپابرهنه ای از نسل چندمیم

شفیعه ی فردا

سفره دار قدیمی دنیا

ای کریم شفیعه ی فردا 

گنبدت را نگاه می کرم

خوش به حال پر کبوترها 

حریم دل

علـــّامه ی مُخدّره ی عالم وجود

چشمش به روی دست رئوف حرم گشود

مهتاب سر گذاشته بر دوش آفتاب

عاشق گرفته خانه در آغوش عشق ناب

کریمه

ما اهل تمنــّای عروجیم و به اوجیم

دریای شما بوده که دلداده ی موجیم

عمریست ملقــّب به غلامیِّ نگاریم

ما شیفته ی گفتن از این ایل و تباریم

توضیح المسائل

از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ماه روز اول ذی القعده کامل می شود 

بارها سر در میارد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود 

دلم سه شنبه

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد 

کنار درب حرم, بین زائران گم شد 

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

باره شیفته ی رنگ زرد گندم شد 

دختر موسی

سائل لطف نوشتند بنی آدم را

 سر ِ این سفره نشاندند همه عالم را

 صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند

 یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را

زینب امام رضا

لحظه ها لحظه های رویایی

چشمها چشمه های دریایی

ابرهای بهار میبارد

قلب های پُر خروش و شیدایی

دکمه بازگشت به بالا