شعر ولادت اهل بيت (ع)

دختر آفتاب و همسر ماه

اینکه جاری شدست کوثر ماست  

سیبتنهایی پیمبر ماست

اینکه یکشب نشسته زیر کساء   

چادرشسایه سار محشر ماست

مادر آیینه ها

دری به سمت حیاط تجلی اش وا کرد

سپس نشست و خودش را کمی تماشا کرد

 و آن همه عظمت را کمی به نورکشید

و نور را به تجسم کشید و انشا کرد

میلاد اقیانوس

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

برای تان بنویسم, برای اقیانوس

نفس برای شما خرج میشود بانو

ولی نفس شده اینجا کنارتان محبوس

مهرمادری

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است

شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان

این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

سوره کوثر بخوان

داد مسرت کشید پیک خوش آسمان

مژده که ریحان یاس شکوفه زد در جهان


جلوه حق بر زمین کرده رخش را عیان

نور خدا آمده نغمه مستانه خوان

ولادت مادر …

سیب را خورد و پیمبر تر شد

یعنی از نسل پسر ابتر شد

صاحب ناب ترین کوثر شد

حوریه بود ولی دختر شد

مادرانه …

ما اگرشعر و دفتری داریم

از دعاهای مادری داریم

شعرهامانطلاست از یُمنش

مادر کیمیاگری داریم

نور تو مطلع بیداری اسلامی شد

بین محراب ازل گرم سجودی بانو

اولین فاطمۀ صبح وجودی بانو

سرّ «لولاک» که تکلیف مرا روشن کرد

علت خلقت افلاک تو بودی بانو

نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو

نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو

عروج کردن سمت کمال یعنی تو

نشسته ام بنویسم تصورت, هیهات

فراتر از جریان خیال یعنی تو

مظهر خدا

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت

توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن

ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

ما دستمان به رتبه زهرا نمی رسد

تا آن زمان که گردش این روزگار هست

تا آن زمان که روز وشبی برقرار هست

کم یا زیاد بسته به میزان لطف حق

پای پیاده عشق به هر دل سوار هست

دریا غریق مرحمت بی کران تو

دریا غریق مرحمت بی کران تو

هفت آسمان تجلی رنگین کمان تو

خورشید ناز می کشد از ذرهای خاک

آن جا که صبح می گذرد کاروان تو 

دکمه بازگشت به بالا