شعر ولادت اهل بيت (ع)

ازمعجزات نور

 

نوری بهنسل ساقی کوثر اضافه شد

ماهی بهروی دامن مادر اضافه شد

مولودیآمدونمک نان خلق شد

بررزقسفره ها دوبرابر اضافه شد

فطرس شدم

 

فطرس شدم که بال و پرم را شفا دهد

یا بر دل شکسته ز عشقش صفا دهد

بی اذن حضرتش که نباید نفس کشید

باید که او اجازه به این سینه ها دهد

احوال حضرت زینب

 

خواهرت دربهشت بس شاد است

قلبـش امشب ز ماتـم آزادست

زینب اینروزها چه خوشحال است

چونکه میلاد ایـن سه اولاد است

پسـر دخـت شـاه ایـران

 

اهـلزهـدی و  اهـل عرفانی

سیـد السـاجدیـن  سبحانی

توامـامـی ز  بعد بـابـایـت

روح کـل  نمـاز و  قـرآنی

شـاه دنیـا

 

ای حسینـیکه شـاه دنیـایـی

در تـو جمع استهرچه زیبایی

دست خالـی  ز درگهـت نـروم

بـس کریمی وبـس که آقایی

حسین آباد

 

دلبری که خرید دلها را

با نگاهشکشید دریا را

آسمان داشت میل عطر زمین

و زمینداشت میل بالا را

رحم الله عمی العباس

 

مردی از جنس عشق ,جنس بلور

مردی از تیره ازسلاله ی نور

 

مردی از جنس خاکعاشورا

تک سوار قصیده هایوفا

 

چشمه کوثر

و خدا خواست که از هر بشری سربشود

در دلش چشمه بجوشاند و کوثر بشود

سدره ی عشق از این نهر تناور بشود

عالم از بوی خوش یاس معطر بشود

ماه قبیله

رسید ماه قبلیه ز هر چه بالادست

نگاه ها همه حیران به رویش افتادست

عزیز مصر بداند جمال زیبا را

خدا ز مبدأ خلقت فقط به او دادست

قدیم الاحسان

روی سر سایه ی رحمان و رحیم افتاده

به سوی کوچه ی دل راه کریم افتاده

میکده باز شده مستی ام آغاز شده

بر مشام دل دیوانه شمیم افتاده

کربلا می رویم! بسم الله

ماه عشق است ماه عشاق است

ماه دلهای مست و مشتاق است

درمیخانه‌ی کرم شد باز

الدخیلاین حریم ِ رزاق است

 

آیه ی سوم

باز از عرش غزل های مرا آوردند

شیشه ناب عسلهای مرا آوردند

 باز آغوش ودر آغوش دلم را بردند

طعم شیرین بغل های مرا آوردند

دکمه بازگشت به بالا