شعر ولادت اهل بيت (ع)

جلوه ی ذات

برسانند اگر تربت دلداران را

در می آرند ز هر دلهره بیماران را

همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است

احتیاجی به دِرَم نیست , کرم داران را

گر چه از عشق

گرچه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم

گرچه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم

گرچه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

جزدر خانه ی ارباب دری را نزدیم

شوق عبادت

نور حق می دمد از مشرق سجاده‌ی تو

چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو 

می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت

آنکه از روز نخستین شده دلداده‌یتو 

در اعتکاف گیسوی تو

تاآبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما رااسیر خال روی لب نوشته اند 

دراعتکاف گیسوی تو سالهای سال

مشغولذکر و سجده و یا رب نوشته اند 

ولایت شیر خدا

با ذکر یاد و نام علی مست میشوم

هر لحظه با کلام علی مست میشوم

 دانه ز دست هر کس و ناکس نمیخورم

چون که به روی بام علی مست میشوم

قبله ی مردم

 

درساعتی شگفت, مکعّب شکست و بعد

مردیبه جای قبله ی مردم نشست و بعد

 

رکعـتشـدو نمـاز شدو حمـد و سوره شد

آمـدطلسم مسجـدیـان را شکــست و بعد

قاری قرآن کعبه

 

آنروز آسمان به کَفَش خُم گرفته بود

دریای عشق , شور تلاطم گرفته بود

از شوق رب الارض و تماشای چهره اش

آدم سراغ خوشه ی گندم گرفته بود

به لبخند رضا

 

مینویسمسر خط نام خداوند رضا

شعر امروزبپرداز به لبخند رضا

آنکه باآمدنش آمده محشر چه کسی ست؟

از تو درآل نبی با برکت تر چه کسی ست؟

مظهر جود

روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم

دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم

بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن

یک سو دگر طریق مداوا گذاشتم

پای گهواره

همیشه جای رقیه ست پای گهواره

و طفل را به بغل گاه جای گهواره

شروع میشود اینسان صدای گهواره :

بیاورید علی را برای گهواره

شه زاده ارباب

هستم همه شب یاد تو ای شه زاده

محتاج به امداد تو ای شه زاده

ای کاش که امر فرج امضا بشود

از برکت میلاد تو ای شه زاده

 سید مجتبی شجاع

 

فصل دل عشاق

روشن شب تار می شود از امشب

غم پا به فرار می شود می شود از امشب 

فصل دل عشاق علی اصغر

6ماه بهار می شود از امشب

سید مجتبی شجاع

 

دکمه بازگشت به بالا