بهانه شدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکند که همیشه برای تو بشویم
تمام هستی خود را دهیم جادارد
که زائر حرم باصفای تو بشویم
بهانه شدکه دوباره گدای تو بشویم
خداکند که همیشه برای تو بشویم
تمام هستی خود را دهیم جادارد
که زائر حرم باصفای تو بشویم
نامت شروع مبحث زیبای عاشقی ست
حا سین و یا و نون…الفبای عاشقی ست
هر کس که عاشقت شده فهمیده ست که
تنها فقط حسین معنای عاشقی ست
نوری بهنسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی بهروی دامن مادر اضافه شد
مولودیآمدونمک نان خلق شد
بررزقسفره ها دوبرابر اضافه شد
فطرس شدم که بال و پرم را شفا دهد
یا بر دل شکسته ز عشقش صفا دهد
بی اذن حضرتش که نباید نفس کشید
باید که او اجازه به این سینه ها دهد
خواهرت دربهشت بس شاد است
قلبـش امشب ز ماتـم آزادست
زینب اینروزها چه خوشحال است
چونکه میلاد ایـن سه اولاد است
اهـلزهـدی و اهـل عرفانی
سیـد السـاجدیـن سبحانی
توامـامـی ز بعد بـابـایـت
روح کـل نمـاز و قـرآنی
ای حسینـیکه شـاه دنیـایـی
در تـو جمع استهرچه زیبایی
دست خالـی ز درگهـت نـروم
بـس کریمی وبـس که آقایی
دلبری که خرید دلها را
با نگاهشکشید دریا را
آسمان داشت میل عطر زمین
و زمینداشت میل بالا را
مردی از جنس عشق ,جنس بلور
مردی از تیره ازسلاله ی نور
مردی از جنس خاکعاشورا
تک سوار قصیده هایوفا
و خدا خواست که از هر بشری سربشود
در دلش چشمه بجوشاند و کوثر بشود
سدره ی عشق از این نهر تناور بشود
عالم از بوی خوش یاس معطر بشود
رسید ماه قبلیه ز هر چه بالادست
نگاه ها همه حیران به رویش افتادست
عزیز مصر بداند جمال زیبا را
خدا ز مبدأ خلقت فقط به او دادست
روی سر سایه ی رحمان و رحیم افتاده
به سوی کوچه ی دل راه کریم افتاده
میکده باز شده مستی ام آغاز شده
بر مشام دل دیوانه شمیم افتاده