شعر ولادت اهل بيت (ع)

سه ساله ارباب

فلک زیر کانون گرم نگاهت
و خورشید پوشیه‌ی روی ماهت
حیا می‌تراود ز چادر سیاهت
علم سایبانت قمر تکیه گاهت

نوه ی شاه نجف

خانه ی اهل کساء شور و شعف آمده است
جبرئیل بحرِ تماشاش به صَف آمده است
خُلقُ خو حضرت زهرا و کَرَم مثلِ حسن
نازدانه نوه ی شاه نجف آمده است

شاعر؟؟؟

یا ولی الله

دلم افتاده در دامی که هجران است تاوانش
نه دارم پای در راهش نه دستی بر گریبانش

همان که طلعتش امشب نمایان گشت بر عالم
همان که شد زمین آباد از بوی بهارانش

انتظار ظهور

صدای چک‌چک باران به شیشه های فراق
ترق ترق به تن کوه تیشه های فراق

درخت پرثمر چشم انتظار ظهور
به زیر پاش دویدند ریشه های فراق

جانم آقام

هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست

سلام بانوی عصمت

اسیر لکنت محضیم از ستودن او
قلم به حال سجود است در سرودن او

حجابِ نور نگهبان معجر نور است
و‌ چشم ها همه کورند وقت دیدن او

دلیل عشق

خبر از کعبه می‌پیچد که می‌آید دلیل عشق
که می‌پیچد صدای آخرین پیغام ایل عشق
زمین سویش شتابان می‌رود با الرحیل عشق
محبت میشود، نفرت به دستان کفیل عشق

آقای من

با جام می و پیاله برخیز
با چهره‌ی پر ز ژاله برخیز

با زلف دوتای تاب‌داده
با سنبل پر کُلاله برخیز

مولای من

سنگ در دستان تو لعل بدخشان می‌شود
گل به سرمای زمستان گرده افشان می‌شود

ماه اگرجمعه شبی چشمش به تو روشن شود
دیده‌اش نورانی از شمس درخشان می‌شود

ولدی

قاری والشمس و والضحی علی اکبر
حضرت داود کربلا علی اکبر

بود مسیحا حسین ، دم پسرش بود
حضرت موسی حسین ، عصا علی اکبر

تبارک الله

زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست

سیدی علی اکبر(ع)

و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر

دکمه بازگشت به بالا