شعر ولادت اهل بيت (ع)

به نام محبوب خدا،محمد

به نام محبوب خدا،محمد
گل تموم باغچه ها،محمد
همونی که بهش ملائک میگن
پدر بزرگ کربلا،محمد

اباالزهرا(س)

حق اراده کرد تا، تو راهی دنیا شوی
خواست بین قابَ قَوْسَیْنش تو أَوْ أَدْنى‏ شوی

در زمان جهل و ترس از صاحب دختر شدن
یامحمد، آمدی دنیا، اباالزهرا شوی
 اصغر چرمی

یا نبی الله(ص)

چیزی نکشیدیم ز دریای محمد
تنها شده تر کوزه ز صهبای محمد

خشنود تر از حضرت مولاست، پیمبر
وقتی بنویسیم علی جای محمد

یا نبی الله

تَفَأُل میزدم دیدم که در هر سطرِ افسانه
نوشته مصطفی شمع است و الباقی چو پروانه

زمین مکه از بس مِیلِ دیدارِ خدا را داشت
قَدم بر رویِ خاک آورد آن معشوقِ دُردانه

یا اهل بیت النبوه

به پریشانی هر زلف پریشان سوگند
به نفس‌های لب خشک بیابان سوگند
به تب خاکِ ترک‌خورده‌ی سوزان سوگند
به نمک زار به هر تشنه‌ی باران سوگند

یا رسول الله(ص)

نمایشنامه‌ی “خلق جهان” را بازخوانی کرد
برای رفع نقص خلقت احمد را نشانی کرد

ردای روشن پیغمبری شد جامه‌ی احمد
نمایشنامه را با این عمل دارای آنی کرد

یا رسول الله مدد

وقتی که آمنه به محمد سلام گفت
یعنی در آینه به محمد سلام گفت

آن دم گشود دست و پسر را بغل گرفت
یعنی ستاره بود و سحر را بغل گرفت

ای که وجودِ همه عالم تویی

ای که وجودِ همه عالم تویی
ذکرِ سجود همه آدم تویی

منشاءِ خیرِ همه ی کائنات
علتِ هستیِ دو عالم تویی

آقای من

هوای شهر نسیم پیمبری دارد
چقدر عطر گلاب معطری دارد
چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند
که این پسر قدم عشق پروری دارد
امیدوار به فردای بهتری شده ایم

فخر خلائق آمد

از لطف خدا ، فخر خلائق آمد
معشوق دل شیعه ی عاشق آمد
فریاد بزن که بشنود دشمن دین
امروز خود *وعده ی صادق* آمد
 اصغر چرمی

یا اهل بیت النبوه

آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد

لاحول و لا قوه الاّی رسولان

عبدی که شود مال خدا مال کسی نیست
دنبال کسی باش که دنبال کسی نیست

خرجی گداهای حرم پای کریم است
جز دوست، کسی باخبر از حال کسی نیست

دکمه بازگشت به بالا