شعر ولادت اهل بيت (ع)

خوش قد و بالا

خبر رسیده که آقایمان پدر شده است
پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است

جوانِ خوش قد و بالای خانه ی لیلا
برای سید و سالارمان ثمر شده است

رونق کاشانه ارباب

آورده کسی روزیِ سالانه‌ی ما را
کرده متبرک لبِ پیمانه‌ی ما را
تا اینکه نگیریم، شراب از کس و ناکس
برده‌ست به میخانه‌ی خود خانه‌ی ما را

دریای لطف

یک دشت گُل از چهره یِ او چیده می شد
وقتی که همنامِ علی نامیده می شد

با مقدمش مثل رسولِ مهربانی
باران رحمت در جهان باریده می شد

لیلای کربلا

قدری مِیِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نیت تر کردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از این دل به سوى او

لیلای حرم

ما را نظر دوست خدا باورمان کرد
با یک صلوات از دگران برترمان کرد
ذکر صلواتی که خدا هدیه به ما داد
ذکریست که همسفرۀ پیغمبرمان کرد

پسر ارشد امام حسین

ما گرفتار آفریده شدیم
عاشق ِیار آفریده شدیم
خاک ما را ز باده گِل کردن
مست دیدارآفریده شدیم

شهزاده

دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن

صدایش زد علی(ع) تا چشم ِ دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانۂ حیدر تصوّر کن

شبه پیغمبر

ما جوانیم و سر به راه حسین
جملگی لشکر و سپاه حسین
تا ابد شامل نگاه حسین
گرچه هستیم رو سیاه حسین

خورشید آل فاطمه

قت شروع مدح تو شاعر علیل شد
شرح غزل کشیده به بحر طویل شد

اعجاز کردی و قلم من عصا شده
این دفترم به اذن شما رود نیل شد

آقا زاده

جهان‌دار و جهان‌بخش و جهان‌آرا علی اکبر
فلک دست و فلک جاه و فلک پیما علی اکبر

زبانها قاصرند از وصف تو آنجا که در مدحت
سروده شعر، علیِ عالیِ اعلا – علی اکبر

پسر حضرت خورشید

حضرت آینه در خانه پیمبر دارد
خوش به حال پدری که علی اکبر دارد

دست این طایفه از عرش فراتر رفته
پسر ارشد این خانه به حیدر رفته

ماه حسین

چهره ات را حضرت حق ماه کامل ریخته
ساقی امشب باده ای از عنبر و هل ریخته

رخ که محشر قد قیامت گوئیا معمار هم
هرچه را که داشته در این شمائل ریخته

دکمه بازگشت به بالا