شعر ولادت اهل بيت (ع)

مظهر ذات

آمدی و گشته دعا عاشقت
زمزمه و شور و نوا عاشقت
روی مهت کرده مرا عاشقت
حضرت سجاد خدا عاشقت

عزیز دل

باید شروع کنیم به نام خدای علم
چون میرسد به گوش دوعالم صدای علم

غیر از یقین به ظن کسی اعتماد نیست
ظن و گمان و حدس تمامش فدای علم

نماز عشق

 
 

بنام نامیِ أحد, نامه شروع میکنم
برابرِ خدای خود, باز خضوع میکنم
نماز عشق میکنم اقامه با حضورِ دل
همینکه خالصانه بر درش خشوع میکنم

رحمت فراوان

مدینه منتظر رحمتی فراوان است
دل کویری ما مستحق باران است
دلی به بار نشسته در این طلیعه ی نور
که در هوای کسی تا همیشه حیران است

فرشته عشق

شب است و باز, مبارک شبی است؛ ای ساقی
کلید میکده در دست کیست, ای ساقی
فرشته عشق نداند که چیست, ای ساقی

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز

بوی عشق

کاش یک مرتبه …فقط یکبار
می شدم زائر نـگاهِ نـگار

می شدم زائر غبـاری که…
می دهد بوی عشق… بوی بهار

حضرت دوست

چشم ها در پی دیدار به گردش آید
ذره چون گشت پدیدار به گردش آید
دیده ها در طلب یار به گردش آید
آسمان گشته چو دوّار به گردش آید

روی دل آرای تو

قلب زمین دلشده ی , روی دل آرای تو شد
روح زمان در طلب و , شوق تماشای تو شد

مرکز پرگار وجود , کمان ابروان تو
هر که در این دایره بود , واله و شیدای تو شد

رتبه

به تن خسته ام توان دادند
به دودستم دوباره جان دادند
نا امید از بیان شدم اما
ناگهان بر دهان زبان دادند

وصف ذات

جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب!
به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب

تو کوثرآمدِ لطفی, از ابتدای حیات
بشر به خیر تو محتاج, چون گیاه به آب

نسیم یاس

دوباره فاصله افتاده بین فاصله ها
نسیم یاس رسیده میان سلسله ها

دوباره بر سر سجاده قبله گم کردم
تویى بهانه ى عالم براى نافله ها…

نور

شور برپا شده و عشق, به بار آمده است
باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است

ماه, چون مُهر شده جانب منبر رفته
سورۀ شمس, به مهمانیِ کوثر رفته

دکمه بازگشت به بالا