شعر ولادت اهل بيت (ع)

بوی گل مریم

باز از پنجره ی خانه ی ما
باد بوی گل مریم آورد
ابر از شوق وصالی دیگر
آبی از چشمه ی زمزم آورد

از همان اول عزیز قلب این دنیاشده
پیش این یوسف قدم هر صورتی رسواشده

سجده براین ماه پاره مستحبی واجب است
تا ببوسد هر که آمد بر قد او تا شده

جانم رقیه

وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از مَنظر من جان جهان است رقیه

مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه

ای دلبر حسین

تا که خدا به بال ملک پر درست کرد
در آسمان عشق کبوتر درست کرد

با آیه های سوره ی زیبای قدر خود
قدری گریست, سوره ی کوثر درست کرد

جلوه

عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود

باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

تمثال تماشایی زهرا

گل های بهاری همه غبطه به تو دارند
در حسرت رویت همه گل های بهارند
آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است
گل ها به جز از روی تو آرام ندارند

نازدانه

دلم از عشق در به در شده است

شب تنهایی ام سحر شده است

می پرم تا مدینه بی پروا

نوبت این شکسته پر شده است

آمدی نازترین یاس

داشت آن روز زمین قصه ای از سر می خواند
قصه ی دیگری از یاس معطـر می خواند
رخ مولود چـنان بـا رخ مـادر می خواند
که پدر زیر لبی سوره ی کوثر می خواند

دخترک خانواده ی زهراست

پریوشی که غزل خوانِ مهربانی هاست
سه ساله دخترک خانواده ی زهراست

شب ولادت او روز مرگ نومیدی
شروع لحظه ی تحویلِ سالِ خورشیدی

اُمِ اَبیها

عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود
بَسکه می ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

خورشید در گهواره

در دست بابا مثل یک قرآن کوچک
نازل شده این سوره ی “خندان کوچک”

نور خداوند ودود افتاده امشب
از منتهای عرش بر ایوان کوچک

شبیـه حضـرت زهـرا

میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده

دکمه بازگشت به بالا