شعر ولادت حضرت عباس (ع)

ابوفاضل

به نام نامی شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غیرت و شرف عشقمان ابوفاضل

بگو یکسیت فقط پهلوان ابوفاضل

ذخیره است برای حسین، ذُخر حسین
کلام شاه برایش تمامْ، نصب العین
قرینهء خود مولاست ابن ذوالقرنین
غضب نکرده ببین سجده میکند صفین

به پای جرأت شیر جوان ابوفاضل

اُبُهتی ست در این یل که در قیامت نیست
شهامتی که در او هست در شهامت نیست
قیامتی ست قیامش،شبیه قامت نیست!
پرِ ملک به بهای پرِ علامت نیست

علم کشیم و جلو دارمان ابوفاضل

اگر که باد بیفتد به گیسویش غوغاست
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
عزیز ام بنین و سلاله ی زهراست
ادب کنید علمدار سیدالشهداست

عزیز قلب همه خاندان ابوفاضل

هوای عشق قمر مثل گرد باد طبس
به سینه ام شده جا بی هوا شبیه نفس
از او جدا نشوم من ولو به قدر عدس
به روی برگ درختان یکی علی و سپس

نوشته است یکی در میان ابوفاضل

به روی کعبه چه پر بار خطبه میخواند
چقدر خوب و هدفدار خطبه میخواند
حلال زاده علی وار خطبه میخواند
شبیه حیدر کرار خطبه میخواند

حسین عینِ علی و لسان ابوفاضل

ندیده اند کسی را شبیه او شاکر
و رعد و برق نگاهش پدیده ای نادر
نبرد اوست تجلی ذکر یا قادر
اگرچه از دم تیغش گذشته صد کافر

نکرده حمله به یک ناتوان ابوفاضل

همان خدا که عصا را به دست موسی داد
همان که قدرت احیا گری به عیسی داد
هرانچه داد برای رضای زهرا داد
تمام قدرت خود را خدا به سقا داد

خداست خالق و روزی رسان ابوفاضل

طلوع ماه فدای غروب خاموشش
بهشت نازِ علی اصغر است اغوشش
به سمت علقمه میرفت و مشک بر دوشش
صدای زینب کبری رسید بر گوشش

که گفت ای به فدای تو جان ابوفاضل

چه خوش نشسته ردیفم از اول مطلع
فدای نام ابوفاضلم که از منبع
ببارد عشق بر این سینه های لم یزرع
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مصرع

که بی نشان منم و لامکان ابوفاضل

عماد بهرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا