شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
به روی صورت طفل
به رویصورت طفل آفتاب می ریزد
خدا بهچهره ی ماه اش نقاب می ریزد
به چشمهای کسی هجر قطره ی آبی
اگرفشار بیارد سراب می ریزد
ربابپیش خودش فکر می کند حتما
عمو بهکام علی قطره آب می ریزد
کنارعلقمه شمر لعین می خندد
ز چشمهای گلی تا که خواب می ریزد
لباسرزم ندارد ولی بلند شود
به قلبلشگر دشمن عذاب می ریزد
رسیدهاست زمان نبرد و بین دل
عروسفاطمه هی اضطراب می ریزد
خدا بهخیر کند دست تیر,حلق علی
میانمعرکه از گل گلاب می ریزد
حسینروی سرش می زند و می گرید
به کامحرمله گویی شراب می ریزد
میانخنده ی انذار با عبای خودش
پدر بهروی عزیزش حجاب می ریزد
به سمتخیمه پدر می رود و می آید
چقدرغصه به روی رباب می ریزد
علی حسنی