شعر ولادت حضرت رقيه (س)

جلوه زهرایی

لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد

مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد و‌آیینه صفت قابل شد

مو نمی زد ..خود زهراست تجّلی کرده
خنده ی حضرت ِ اربابِ وفا کامل شد

«جلوه ای آمده معنا بشود بی شبهه»
«دختری آمده زهرا بشود بی شبهه»

خُلق و خویش همه بر امّ ابیها رفته
وَجناتش همه بر دخترِ طاها رفته

عصمت اش حجب و حیا را به طَرَب آورده
حرکاتش همه بر عصمتِ کبرا رفته

تازه از راه رسیده است که با لبخندش
بهر ساکن شدنش در دلِ بابا رفته

«مژده یاران ! نَفَسِ حضرت کوثر آمد»
«بر حسین ابن علی مژده که مادر آمد»

پلک ها روی هم و خوابِ خوشش رویاِیی
صورتش غرقِ ستاره است پُر از زیبایی
ِ
در طواف اند به گهواره ی او آل الله
علی اکبر ز تماشای رخش شیدایی

اشکِ شوق است که از چشم همه می ریزد
دخترک برده دل از پیکره ی سقّایی

«بر روی دوشِ علمدار.. مکان خواهد کرد»
«از دو چشمانِ همه اشک..روان خواهد کرد»

باب حاجات خلایق، کرمش بسیار است
این سه ساله حرمش قبله گه دلدار است

اظهرالشمس تر از بی بی عالم،هرگز
در کجا نور خدا در هدفِ انکار است

نام زیبای «رقیّه»به دلم حکّ خورده
با مدد یافتن از او نَفَسم هموار است

«غیر این در نروم جای دگر یک لحظه»
«یابن الزهرا به حریمش تو‌ ببر یک لحظه»

محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا