حضرت دلبر
به نامحضرت دلبر سخن کنم اغاز
به نامنامی او میکنم لب از لب باز
چنان چوطوطی طبعم که سر دهد آواز
پریده مرغدل از سینه می کند پرواز
شب سرور و نشاط تمام آل الهست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
چگونه شرحدهم از جمال دلجویش
چگونهگویم از آن صورت خدا رویش
کسی کهچشم خلایق بود همه سویش
کسی که کعبه آمال ما بود کویش
اسیر سلسله موی او همه دنیاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
دلم بهعشق نگارم به سینه بی تاب است
کسی کهعکس جمالش به قلب من قاب است
کسی کهتشنه لبهای تشنه اش آب است
منم غلام غلامان او که ارباب است
تمام دلخوشی ام نوکری این آقاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
دلم قرارگرفته قرار من آمد
تمام هستیو دار و ندار من آمد
مه تمامبه شبهای تار من آمد
درون پوستنگنجم نگار من آمد
سرود روز و شبم نام دلکش مولاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
فروغ دیدهزهرا و جان پیغمبر
عصاره جگرفاطمه ,گل حیدر
نبی جلالو خداسیرت و علی منظر
در آسمانولا سومین مه و اختر
درون خانه زهرا ز مقدمش غوغاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
حسین قبله قلب هر عاشق شیداست
حسین عخون خداوند قادر یکتاست
همانکهتربت او فی قلوب من والاست
همانکهاوج بندگی اش در غروب عاشوراست
امام اهل زمین و امام اهل سماست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
کسی کهشور نشور است از نمکدانش
کسی کهکرده فدا بهر دین سرو جانش
کسی کهجان همه عالمی به قربانش
شرر زندبه دلم کام خشک و عطشانش
نثار لعل لبش اشک من که چون دریاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
چگونه شکرنمایم به دل غمش دارم
درونسینه خود داغ ماتمش دارم
زکودکی بهلبم نوحه و دمش دارم
همیشه حالو هوای محرمش دارم
حریم و هیات و روضه چو جنت الاعلاست
شب طلوع جمال جمیل ثار الهست
مجید رجبی