شعر عصر عاشورا و شام غريبان
خداحافظی مکن …
باطن ترین من, نه خداحافظی مکن
هر چند ظاهراً, نه خداحافظی مکن
من نیمه توام جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن, نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال می بری
ای خُمس پنج تن, نه خداحافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته ای بگو
حالا بدون من؟ نه خداحافظی مکن
پس حرف میزنی که خداحافظی کنی
این گونه نه نزن, نه خداحافظی مکن
شاید کسی نبرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن, نه خداحافظی مکن
این سمت عزیز, محترم, با کفن, ولی
آن سمت بی کفن, نه خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن! نه خداحافظی مکن
علی اکبر لطیفیان