شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)
خرمن آسودگی شرار بگیرد
خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد
وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد
فصل خزانش, بهار خوشه ی اشک است
فاطمیه باغ گریه بار بگیرد
شام عروسی به فکر سائل خویش است
جامه ی نوداده, وصله دار بگیرد
حُرمت میلش ببین که تا به کجاهاست!
رفته برایش خدا انار بگیرد
دست علی گرچه بسته دراُحد امروز
دست ورم کرده ذوالفقار بگیرد
بد لگدی بود! محسن ازنفس افتاد
خواست که طفلی ز در فشار بگیرد
گریه ی زهرا به اختیارخودش نیست!
از دروهمسایه اختیار بگیرد
ماندم ازآن بازوی شکسته, چگونه
آمده پای تنورکار بگیرد؟
گودی چشمش مرا کشانده به گودال
تا مژه ام زخم بیشمار بگیرد
با دلِ خون رفت ازمدینه, علی هم
مانده برایش کجا مزار بگیرد؟
وحیدقاسمی