دختری از عشیره ی خاتم
غنچه ی لبخند حرم واشده
خانه ی ارباب چه زیبا شده
فصل بهار دل زهرا شده
قدِّ غم از آمدنش تا شده
مدینه کربلای دلها شده
مدد رقیّه نغمه ی ما شده
دختری از عشیره ی خاتم است
نگاه او دوای درد و غم است
گره گشای مشکل عالم است
اگر برایش بدهم جان کم است
در حرم شاه کرم مَحرم است
تمثال فاطمه مهیّا شده
سه ساله ی شاه شفا می دهد
صفا به روضه های ما می دهد
روضه ی او بوی خدا می دهد
خدا به روضه خوان نوا می دهد
نوای او حواله را می دهد
با دم او تذکره امضاء شده
نای من از نوای تو ناب شد
بالش تو بازوی ارباب شد
تصویری از مرضیّه در قاب شد
خندیدی ُّ و دل حرم آب شد
شکرخدا ندای محراب شد
فاطمیّه در تو هویدا شده
فاطمه ی قافله ی شاه عشق
آئینه ی مادر درگاه عشق
همسفر و همدل و همراه عشق
جای تو روی شانه ی ماه عشق
ویرانه شد خانه ی تو آه عشق
مهمان دامن سر بابا شده
بابا که آمد روضه ها پا گرفت
خرابه عطر و بوی زهرا گرفت
سر ِ جدا به زانویت جا گرفت
دل تو با دیدن بابا گرفت
این روضه خوانی نفست را گرفت
حسرت ما ظهور آقا شده
حسین ایمانی