زنده ی نسیم مسیحا دم تو
اول تو راسرشته و انسان درست کرد
شرح تو رانوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشکهای چشم تو باران درست کرد
باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
بالم اگربه درد پریدن نمی خورد
یک سایبانکه می شود از آن درست کرد
من زنده ینسیم مسیحا دم توأم
آدم اگرشدم به خدا آدم توأم
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رودخاته زهرای اطهری
باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری
کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری
نسل مطهرنبوی, نسل دختری است
با این حساب تو حسن ابن پیمبری
گفتند زادهی اسد الله غالبی
صبح جملکه شد همه دیدند حیدری
می خواستندپیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری
یک روز اشک و گریه برای تو میکند….
…با شصتدئ روز اشک حسینی برابری
ای ارشدتمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه
ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه
ای بیکران تر از همه دریا تر از همه
سبحان ربیِّ همه ی سجده های من
پروردگارسبز مُبَرّی تر از همه
دیدیم ازتمام جهان مُرده تر شدیم
پس آمدیم نزد مسیحا تر از همه
تو زودتربه دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو ,بچه ی زهرا تر ازهمه
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جمله ی همیشه بفرما تر ازهمه
ماسالهاست رهگذر کوچه توأیم
مانند یک فقیر سرِکوچه توأیم
مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است
هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است
اصلاً نیازنیست قیامت به پا کنی
یک قاسم یخدا به تو داده که محشر است
اصلاً شمانیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است
قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی توادامه فتّاح خیبر است
فردا ملکبه نام تو تکبیر می زند
صاحب زمانبه جای تو شمشیر می زند
امشب اگرنگات هوای قرن کند
امید میرود که نگاهی به من کند
زیبندهاست بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافدو تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیرپیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید وجانم حسن کند
بهتر همانکه در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یاکریم مثل همه قصد کرده است….
…بر رو یگنبدی که نداری وطن کند
بعد از توای امیر کفن پاره ها کسی
لازمنکرده است تنم را کفن کند
علی اکبرلطیفیان