شعر بعد از شهادت حضرت زهرا(س)
خبر توطئه ی نبشِ قبور آمده است
آری عمار, چو پیکی, به حضور آمده است
یا علی خیز و نگر, باز عدو مستِ غرور
بر حرمخانه ی زهرا به عبور آمده است
پشتِ دیوارِ بقیع , صف زده, شیطان صفتان
در پیِ قبرِ غریبِ شه و بانویِ زنان
ناگهان, کوهِ غضب, از دلِ دریا جوشید
از میان پاشد و با هیمنه, جوشن پوشید
به جبین بست, به رزمِ علوی اش, سربند
جرعه ای, از میِ قهّا ریَّتِ رب نوشید
ذوالفقارش, به کف و نعره کشان, همچو اسد
آمد آن مظهرِ اسماءِ جلالیِّ احد
روبهان تا که علی را, به تجلّی دیدند
کرده قالب تهی, از شیرِ خدا ترسیدند
قدرت الله رسیده, دمِ دیوارِ بقیع
نُه فلک نیز, به همراهِ زمین لرزیدند
گفت حاشا که شوید آگه, از این سرِّ خدا
پُر نمایم, همه ی دشت ز خونهای شما
ذوالفقارم ز غلاف آمده بیرون. بیرون!
عقده های دو سه ماهه زده بیرون. بیرون!
گردنش می شکنم, هر که بماند به بقیع
بی وضو آمده در میکده, بیرون! بیرون!
که دگر صبرِ علی بر لبِ پیمانه رسید
خُمِ مِی, با دوسه پیمانه , به میخانه رسید
همه رفتند. علی یکّه و تنها مانده
در کنارِ حرمِ مخفیِ زهرا مانده
گفت: با همسرِ مظلومه ی غمدیده ی خود
که تو رفتی و مرا غصّه و غمها مانده
فاطمه بعد تو بی یار و حبیب است علی
در مدینه, تک و تنها و غریب است علی
حسین رضایی