شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
شعر مناجات با خدا
غروب شد ؛ ” لَکَ صُمنا ” در این سرا پیچید
میان خانه ی دل عطر ربنا پیچید
و در بهار مناجات عاشقان هر شب
” نَصَبتُ وَجهیِ ” صائم به هر کجا پیچید
شنیده ام که میایی به دستگیری من
صدای پای تو در این برو بیا پیچید
مرا علی به درِ خانه ی تو آورده
خوشم که شاه نجف نسخه ی مرا پیچید
دگر جواب بده “بالحسین “های مرا
ببین که در نفسم بوی کربلا پیچید
دوباره ی روضه ی مادر دوباره روضه ی در
صدای گریه ی طفلی به کوچه ها پیچید
تو را بر آن ورمِ کتف خسته عفوم کن
به جان مادر پهلو شکسته عفو کن
علیرضاخاکساری