شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)
غم فراق
آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق
آهى ز حسرت است فقط همدم فراق
با گریه کردن این دلم آرام مى شود
یعنى که اشک بود فقط مرحم فراق
موو سفید تهفه ى هجران دلبر است
یک عمر مى شود سپرى یک دم فراق
حال دلم چو زلف تو پیچیده بر هم است
خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
گفتم که چیست خون جگر, گفت عاشقى
اشک دل است در سحر باطن فراق
رنگ سیاه بیرق چشم انتظارها
کعبه شده نمایشى از پرچم فراق
اى حاجى همیشه بیابان نشین بیا
بنشین شبى کنار من و زمزم فراق
هجران به داغ رنج و بلا مى کِشد مرا
آخر فراق کرب و بلا مى کُشد مرا
شاعر : ؟؟؟