شعر مدح امام حسين (ع)
هیاهوی جهان
آیه آیه می کنم تفسیر قرآن خودم را
می نویسم در کنارت چشم حیران خودم را
کم نوشتم از نگاهت از نگاهت از نگاهت
می نویسم عاقبت ای عشق دیوان خودم را
در هیاهوی جهان از هر چه جز تو می گریزم
دیده ام هر جا که حرفت نیست زندان خودم را
تا که در بازار عشقت ، خویش را در صف ببینم
بسته ام از آن نخستین روز ، دکان خودم را
در میان سفره ات ای روح بخش زندگانی
بی نوا نان دیده و من دیده ام جان خودم را
چشم امیدم به سوی اشکهایم بوده زیرا
اینچنین سنجیده ام ای نور ایمان خودم را
قطره قطره اشک ، رحمت می شود در تنگنایم
حق نشانم می دهد یک روز باران خودم را
من که در آغاز با تربت دهان را باز کردم
خوب می بینم سرِ این سفره پایان خودم را
حامد آقایی