آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود
شمشیرها علیه شما , با شما نبود
هرچند ای امام غریبم نوشته اند
اینجا پر از صفاست , ولیکن صفا نبود
آقا به حرف اهل نمازند وبندگی
امّا غریبه ها , دلشان پیش ما نبود
این اهل کوفه آفتشان بی بصیرتی است
ذکر و نماز و روزه یشان جز ریا نبود
آقا سفیر غربتتان هم غریب بود
مهمان مگر همیشه حبیب خدا نبود ؟
در شهر بی وفایی و سستی برای من
آقا به غیر خانه ی طوعه که جا نبود
وقت هجوم پشت در خانه در دلم
جز غصّه های حضرت خیرالنساء نبود
نقل محافل شبشان خیزران کنار
چیزی سوای سنگ و سر و نیزه ها نبود
قسمت نشد کنار شما جان دهم ولی
کوفه کمی ز مقتل کرب و بلا نبود
این آخرین سلام من و عرض حاجت است
آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود
وحید محمدی