کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند
کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند
در جمع نوکران آل عبا نوشتند
من که به قدر کلب کوی علی نبودم
اصلا کسی نبودم من را چرا نوشتند؟
یک گوشه چشم قنبر ما را بس است والله
کار غلام حیدر را کیمیا نوشتند
عشق علی صراطم حلال مشکلاتم
این عشق را برایم مشکل گشا نوشتند
بیراهه رفته آنکه حب علی ندارد
از خیل آدمیزاد او را جدا نوشتند
هم اول است و آخر هم ظاهر است و باطن
بی خود نبوده برخی او را خدا نوشتند
صحن و سرای حیدر بهتر ز صد بهشت است
اصلا بهشت ما را ایوان طلا نوشتند
با اینکه بی نواییم ریزه خور رضاییم
ما را گدا و عبد کوی رضا نوشتند
آقا دعام کرده حاجت روام کرده
با اذن او برایم کرب و بلا نوشتند
دیدند پر گناهم من را به روضه بردند
بی شک به جای هیأت,دار الشفا نوشتند
در بین روضه ها بر ارباب گریه کردم
در نامه ی سیاهم این جمله را نوشتند:
“هرچند رو سیاهی زهرا تو را خریده
با لطف او تو را از آتش رها نوشتند”
جای کفن برایم یک بوریا بیارید
وقتی نصیب اربابم بوریا نوشتند….
شاعر:علی سپهری