مستیم, مست باده ی انگور عسگری
پس حد به ما زدند به دستور عسکری
تقصیر ما نبود که انگور شد شراب
تابیده بود بسکه به ما نور عسکری
تقصیر طعم چایی شیرین سامراست
افتاده است در سر ما شور عسکری
گلدسته هم ز شدت مستی خراب شد
در “سر من رئا” شده کیفور عسکری
ما را غم قیامت و هول حساب نیست
تا دست ماست نامه ی ممهور عسکری
محمد علی کاروان