یا امامَ الرئوف
قطره بودیم و هم مسیر شدیم
با ولای علی کثیر شدیم
دست ما نه… نگاه زهرا بود
پای این عشق اگر اسیر شدیم
یا علی گفت و هو کشیدیم و
راوی خطبه ی غدیر شدیم
ذره بودیم و بی نوا بودیم
دم باب الجواد امیر شدیم
سائل وادی خراسانیم
رعیت زیر دِین سلطانیم
شکر, گاهی به سینه آهی هست
ذوق خشکیده از گناهی هست
آخر کار عشق بازی ما
راه باز است و بارگاهی هست
صوت نقاره خانه می گوید:
بی پناهی؟ بیا پناهی هست
سر این سفره ی کرم حتی
جام کوثر اگر بخواهی هست
از سرم شوق و بیم افتاده
گذرم بر کریم افتاده
با نگاهش دوباره خواند مرا
سوی دارالشفاء کشاند مرا
دید تنها و بی کس افتادم
در رواق حرم نشاند مرا
هر کجا گیرِ دام افتادم
ضامنم شد خودش, رهاند مرا
بیشتر از قدیم ها امسال
حرم کربلا رساند مرا
همه جا در پناه او بودم
نائب روی ماه او بودم
ازدحام صفوف یعنی این
بار عام عطوف یعنی این
بین باب الجواد و گنبد شاه
ماندن ما, خسوف یعنی این
بیشتر از خودم به فکرم هست
“یا امامَ الرئوف” یعنی این
دم گرفتم هزار و یک دفعه
عاشقیِ حروف یعنی این
می روم پشت پنجره فولاد
بعد از آن هر چه باد, بادا باد
با رضای دل امام رضا
می رسم محفل امام رضا
موج دل را کشید سوی خودش
جذبه ی ساحل امام رضا
بین آب و گل تمامی ما
ریختند از گل امام رضا
چه مقامی رفیع تر از این؟
شده ام سائل امام رضا
بی بهانه, بهانه می گیرم
روضه ای عاشقانه می گیرم
رنگ, از روی باغ افتاده
گیر دام نفاق افتاده
ترسم از خدعه های مأمون بود
گوییا اتفاق افتاده
از عبایش بخوان که چندین بار
در مسیر رواق افتاده
دست و پا می کشد به روی زمین
گوشه ای از اتاق افتاده
لخته های جگر سرازیر است
اشک های پسر سرازیر است
کربلا عطر جان فزا پیچید
خبری بین خیمه ها پیچید
چقدر یاس خوش بوی لیلا
به خودش زیر دست و پا پیچید
پدرش قطعه های اکبر را
وسط سطح یک عبا پیچید
گریه ها کرد و نسخه ی خود را
با دم “…بَعْدَکَ الْعَفٰا” پیچید
آهِ زینب فقط حیاتش داد
قسم خواهرش نجاتش داد
محمد جواد شیرازی