عاشقانت مثلِ مجنون بینِ صحرا ریخته
کشته گانت پشته پشته بینِ دنیا ریخته
یا امیرالمومنین، حبل المتین،آقایِ دین
بینِ القابِ شریفت ، حسِّ زیبا ریخته
آمدم احیا کنی این مرده را دیدم عجب
پشتِ دربِ خانه ات صدها مسیحا ریخته
گفت پیغمبر:تویی وجه خدا..کردم نظر
بینِ ابرویِ تو قبله یا مصـّلا ریخته
آمدم نوکر شوم ..دیدم تمامِ نوکـران
دسته دسته در حریمت مثلِ آقا ریخته
این ولایت شهدِ شیرینی شد، به جانِ من نشست
چونکه در عمقِ وجودم بوی زهرا ریخته
تا ابد ممنونِ زحمت هایِ احمد گشته ام
در رگم عشقِ علی با لطفِ طاها ریخته
بینِ این دنیا فقط ایوان طلایی جذبه ست
حق حریمت را برایِ ما معّـلا ریخته
محسن راحت حق
هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش
فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش
به حکم “لافتی إلا علی…” دیگر جهان هرگز
نه می بیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش
فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد
کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش
دعا بر جان مادر می کند هرکس محب اوست
رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش
چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم
علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش
کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم
که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش
برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً
به جز او را نمی خواهد گدای چشم و دل سیرش
علی هرجا رود بالا، شود حجت تمام آنجا
چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بی شیرش
مرضیه نعیم امینی