شعر عيد مبعث

که چون بامصطفایم باخدایم

لطافت موج می‌زد در صدایت

که دل برد از خدا هم ربنایت

خدا خلقت نمود و عاشقانه

دمی زل زد به برق چشمهایت

دو دستت تا به سمت عرش می‌رفت

ملک می‌ریخت روی دستهایت

از آن روزی که بالت را گشودی

کرامت می‌چکید از بالهایت

مبادا تا شود آزرده از خاک

فرشته فرش می‌شد زیر پایت

شب معراج دیدی با دوچشمت

که اوج عرش بوده ابتدایت

اگرچه ذره‌ام یا کمتر از آن

تو را می‌خواهم آقا بی‌نهایت

خودت فرموده‌ای بابای مایی

تمام هستی‌ام بابا فدایت

تو را با عشق یکجا آفریدند

برای خاطر ما آفریدند

خدا را آینه هستی , زلالی

تو را همرنگ دریا آفریدند

برای اینکه برعالم بتابی

دراوج آسمانها آفریدند

هزاران سال قبل از خلق آدم

و قبل از خلق حوا آفریدند

تو اول بودی و آخر رسیدی

تو را منجی دنیا آفریدند

خدا را شکر در راه تو هستیم

تو را پیغمبر ما آفریدند

خدا می‌خواست زهرایی بیاید

تو را بابای زهرا آفریدند

نفسهایت خدایی بود آقا

کلامت دلربایی بود آقا

شبیه انبیا و اولیایش

خدا هم مصطفایی بود آقا

دل تو سبزه زار مهربانی است

تو کارت دلربایی بود آقا

برای این شد اصلاً گنبدت سبز

و گرنه که طلایی بود آقا

تو می‌بخشیدی و فرقی نمی‌کرد

گدای تو کجایی بود آقا

نشیند گیوه‌هایت تا برویش

زمین , کارش گدایی بود آقا

حسین , از لعل لبهایت مکیده

اگر که کربلایی بود آقا

الهی من مرید مصطفایم

که چون با مصطفایم با خدایم

مهدی میری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. سلام.درود بر تو…بسیار زیبا بود

    _________00___________من آپم________777____________
    ______0000_______________________77777____________
    ____00000___گذری_______________7777777____________
    ___00000______________________777777777___________
    __000000____________77777777777777777777777777777_
    _0000000___نیم نگاهی___7777777777777777777777777___
    _0000000_________________777777777777777777_______
    _0000__00_________________77777777777777777_______
    _0000__00000000__________777777777_777777777______
    _000000000000___________7777777_______7777777_____
    __0000000000___________77777_____________77777____
    ___0000_000000________777___________________777___
    ____00000_______0____________0000_________________
    ______000000__00000______000000______نظری_________
    ________000000000000000000000_____________________
    __________00000000000000000_______________________
    _____________00000000000__________________________

    لطفا منو با نام تنهايي و بيكسي لينك كن
    راستي وقتي اومدي اگه از وبلاگم خوشت اومد لطفا يه راي هم بده كه وبلاگ برتر ماه بشه (براي راي دادن بر روي عكس انتخاب وبلاگ برتر ماه كليك كن و در صفحه جديد Vote رو بزن)
    منتظر حظور سبزت هستم
    موفق باشي

  2. به نام خدا
    سلام ?

    يه پيشنهاد ويژه!

    چيزي رو که دوست داريد با هزينه اندک بپوشيد!
    با عکس ، اسم ، لوگوي خودتون!

    #تيشرت شخصي با عکس و اسم و لوگو شخصي!
    # تيشرت هاي سوپراستارهاي کشتي کج WWE ❤️

    با پست رايگان ؛ همراه با قرعه کشي ماهيانه شارژ 100000 ريالي ايرانسل.

    منتظر حضورتان هستيم

    خدانگهدار

  3. بسمه تعالی
    متن زیر رو یکی از دوستان فرستادند تا انتها بخونیدش یادش بخیر تابستون یکی از دوستان صمیمیم از تهران با خانوادش اومده بودن مشهد چند روزی خونمون موندنو کارایی که مشهد داشتنو انجام دادن و بعد از چند روز تصمیم گرفتن برگردن شهرشون و حدودا ساعت 11 صبح بود که زدن به جاده و رفتن. بعد از یک ساعت بهش زنگ زدم گفتم کجایی گفت حدودا 50 کیلومتر از شهر خارج شدم و دارم میرم به طرف تهران و ان شاالله فردا به تهران می رسیم منم بهش گفتم همین الان برگرد که کار مهمی باهات دارم. گفت چه کار مهمیه مگه؟ گفتم خیلی مهمه تو فقط برگرد تا بهت بگم، گفت خب تلفنی بگو اخه هوا خیلی گرمه و حوصله برگشتن ندارم در ضمن تهران کارای مهمی دارم که باید بهشون فردا رسیدگی کنم. منم گفتم نه نمیشه همین الان برگرد گفت خب بعدا بگو منم پامو کرده بودم توی یه کفشو می گفتم نه نمیشه باید برگردی اون بی چاره هم توی اون هوای گرم با ماشین بدون کولرو مدل پایینش دوباره برگشت و اومد خونمون وقتی منو دید خیلی مشتاق بود که این کار بزرگ بهش بگم و منم با همه وجودم بهش گفتم *دوستت دارم!* ولی نمی دونم چرا مثل دیوونه ها نیگام کرد و با نهایت عصبانیت بهم گفت: همین؟ منم گفتم: اره! گفت: تو که قبلا هم بهم اینو گفته بودی؟ گفتم خب الان رسمی تر گفتم دیگه! خیلی ناراحت شد که این همه راه کشوندمش تا فقط بهش بگم دوست دارم. خانوادش که می خواستن منو خفه کنن ولی باور کنید دوست داشتم جلوی همه بهش بگم دوست دارم. واسه هرکسی این جریانو تعریف کردم بهم گفت: کارت اشتباه و از عقل به دور بوده نظر شما چیه؟ اره اگه حقیقت و بخواید هیچ عقل سالمی اینو قبول نمی کنه که من این دوستم و خانوادشو توی این گرما اذیت کنم تا فقط بهش بگم دوست دارم پس چطور حرف اهل سنت و باور کنیم که می گن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم 120 هزار نفر و توی صحرا و زیر نور افتاب سه روز نگه داشت و اخرش به حضرت علی علیه السلام فرمود: علی جان من تو رو دوست دارم؟؟؟؟؟؟؟ و علي أبن أبي طالب دوست من است !!!!! من که عقلم قبول نمی کنه لطفا برای دوستانتون بفرستید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا