شعر ولادت حضرت رقيه (س)

یا بنت الحسین

خدا را شکر که در سینه ام شوری دگر آمد
ز سمت خانه خورشیدها نوری دگر آمد
بگو موسی ببیند جلوه طوری دگر آمد
دهید این مژده را امشب به هر حوری ، دگر آمد

کسی که بر علی و آل نورالعین می باشد
و فرش زیر پایش بال حورالعین می باشد

به منطق گر چه زینب اشبه الناس است بر حیدر
جمال حق ز سر تا پاست گر عباس نام آور
علی اکبر اگر دارد نشان از روی پیغمبر
بگو الله اکبر آمده آیینه کوثر

حسین بن علی تا دید او را گفت این زهراست
بیا زینب تماشا کن جمالش را ببین زهراست

بود این طفل پا تا سر تمام فاطمه ، جانم
بر آن سیمای زهرایی سلام فاطمه ، جانم
پس از نام علی ، شد وقت نام فاطمه ، جانم
نهادش فاطمه به احترام فاطمه ، جانم

نهادش فاطمه در خانه گرم زمزمه باشد
کنار یاعلی هایش دم یا فاطمه باشد

گهی ماه بنی هاشم نهد چون ماه بر دوشش
گهی زینب به یاد فاطمه گیرد در آغوشش
گهی بابا بگیرد بوسه از لبهای خاموشش
علی اکبر اذان گوید به شور و شوق در گوشش

که ای خواهر به جز اسلام دین راستینی نیست
و در عالم به جز حیدر امیرالمومنینی نیست

رقیه آنکه خصمش جا در اعماق درک دارد
کسی که حسرت پابوسیش چشم فلک دارد
هم آن که پاسبان در بارگاهش از ملک دارد
بداند ، بر وجود نازنینش هر که شک دارد

که دست مادرش آلوده دام هوس باشد
به هرکس که بود در خانه این یک جمله بس باشد

اگر آهی کشد غم از دل او می برد بابا
اگر لب تر کند هفت آسمان را می درد بابا
اگر خاری رسد بر پاش ، از جا می پرد بابا
اگر نازی کند دختر یقینا می خرد بابا

ولی افسوس اوقات خوشش دیگر گذشت و بعد
شب غمها رسید و ماند تنها بین دشت و بعد

پس از بابا نفس بر سینه ریحانه مشکل شد
یتیمی بی کسی این بار روی شانه مشکل شد
برای نازدانه خواب در ویرانه مشکل شد
به بابا گفت آخر زیور شاهانه مشکل شد

یکی ناز مرا با ضربه سیلی خرید و رفت
نبودی گوشواره دشمن از گوشم کشید و رفت

 علی سلطانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا