شعر شهادت امام حسن (ع)

جانم حسن(ع)

در جمالش داشت انوار پيمبر را حسن
گيسوانش داشت با خود عطر حيدر را حسن

هر ملك با ديدن او گفته دارد بي گمان
خلق و خوي مادرش زهراي اطهر را حسن

تا شتر را روي خاك انداخت در جنگ جمل
ياد اصحاب علي انداخت خيبر را حسن

تا نبيند سائل اش رنگ خجالت را به خود
اكثرأ بخشيده مخفي كيسه ي زر را حسن

از ازل فكر گداها بوده اين شاه كريم
تا ابد شرمنده ي خود كرده نوكر را حسن

سخت ميريزد به هم،آه بلندي ميكشد
تا مجسم ميكند آن روز و آن در را حسن

هر زمان از كوچه ها رد شد دل اش را غم گرفت
يادگار از كوچه دارد ديده ي تر را حسن

از پدر هم بيشتر زانوي غم كرده بغل
بعد آنكه ديده نقش كوچه مادر را حسن

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا