شعر شهادت امام صادق (ع)

شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد

شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد

اگرچه در اثر زهر می زدی پــر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد

هزار شکر, به پیراهن و عبای شما
برابر نگه خواهر تو دست نخورد

اگرچه دست تو شد بسته با طنابِ ستم
به نقش آیه ی انگشتر تو دست نخورد

سه بار تیغ به رویت کشیده شد , امّا
به مُصحف بدن اَطهر تو دست نخورد

نفس نفس زدنت سخت شد ولی آقـــــا
به ضرب تیغِ کسی , حنجر تو دست نخورد

کسی ندید جسارت شود به ناموست
دگر به زینتیِ دختر تو دست نخورد

غروب روز دهم بود , عمّه ات می گفت:
رقیّه حرف بزن , معجر تو دست نخورد ؟؟؟

محمدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا