شعر مناجات با خدا

نبخشی

هرجوری بود خدایا به مهمونیت رسیدم
با همه روسیاهی ماه رمضونو دیدم

دادی اجازه تا که صدات کنم دوباره
بنده تو جز گناه ره توشه ای نداره

پیش تو از خجالت ببین که سر بزیرم
اگه منو نبخشی باید برم بمیرم

خدا چقدر کریمی گناهامو پوشوندی
با همه نالایقی م به مهمونیت رسوندی

دوستت دارم خدایا با فطرت و غریزی
وای آگه این ماه بره گناهامو نریزی

من تو رو می خونم با شرار آه سردم
عمرم تموم شد و من بندگی ت نکردم

کجا برم از اینجا هیچ کسی رام نمیده
جز در خونه تو هیچ کسی جام نمیده

خوب میدونم دلم رو به غیر تو سپردم
شرمنده ام هزار بار من آبروت بردم

صدبار میون دنیا تا که شدم گرفتار
با بی مرامی محض کردم خدا رو انکار

شدم تو امتحان معرفتت رفوزه
حقشه بنده ت اگه توی آتیش بسوزه

خوب میدونم هزار بار توبه هامو شکستم
هرچی باشه دوباره در خونت نشستم

اگه چه تو مسیرت پاهامو کج گذاشتم
خودت میدونی با تو من دشمنی نداشتم

فناشده جوونیم اینو خودم میدونم
یه کاری کن همیشه بنده تو بمونم

با یاد قبر تاریک در هول و در هراسم
وای اگه این زودی ها کفن بشه لباسم

دل شکسته من ساده و کاگلیه
برگ برنده من محبت علیه

 مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا