شعر مدح امام حسين (ع)شعر مدح و مناجات

همین که نار عشق , از دلم شراره می کشد

همین که نار عشق , از دلم شراره می کشد
به سمت نور, عشق تو , مرا دوباره می کشد

مُردّدم کجا و کِـی , شوم فدایی غمت ؟
ببخش اگر که کار من , به استخاره می کشد


بگــو که رو کند پیــاده از نجف به کــربلا
کسی که انتظار , بهرِ راهِ چاره می کشد

در آسمان پیـــکرت , ستاره های زینت اند
اگر خدا تو را به زخمِ بی شماره می کشد

فقط پس از خسوفِ ماه کامل جمال تو
خدا بروی نیزه , هیجده ستاره می کشد

پس از نشستن سر مؤذّنت به عرشِ نِــی
چه آه ها که از درون, دلِ مناره می کشد

خودت گلوی خویش را شفا بده که خواهرت
هرآنچه می کشد از این گلوی پاره می کشد

خودش که رو نمی کند , ز گوش دخترت بپرس
هنوز درد , در فراقِ گوشواره می کشد ؟

چه قدر تیر و نیزه از تن تو در می آورد ؟
زنی که تیر از گلوی شیرخواره می کشد

مسیرِ روضه های ماست گرچه دست خواهرت
رباب روضه را به سمت گاهواره می کشد

برای اینکه حرمله , دوباره زجرشان دهد
کمان خویش را به حالت اشاره می کشد

شاعر:محمّد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا