شعر شهادت حضرت عباس (ع)

جواب با نیزه

که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه

و کرده کار جهان را خراب با نیزه

که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد

و برده است از این خیمه خواب با نیزه

چقدر پاسخ تلخی است,آب را تشنه

طلب کنی و بگیری جواب با نیزه

و آسمان که زمین آمده است از این غم

نمانده است ببارد عذاب با نیزه

و لحظه لحظه ی محضی است حرمله کرده است

به یک اشاره تو را انتخاب با نیزه

چه مادری,که به فرزند خود چنین فرمود

بنوش جرعه ای از شهد ناب با نیزه

و دختری که به یاد عموی سقایش

کشید دستی و یک مشک آب با نیزه

و داد چشم و سر و دست و مشک آبش را

برای اینکه شود بی حساب با نیزه

 نادر حسینی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا