دفاع ولایت

برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست

برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست

دریا

این رود این دریاتر از دریا ابالفضل است

این ماه تابان در دل صحرا ابالفضل است

هر قدر که پیش تو بدهکار زیاد است
لطف و کرم توست که بسیار زیاد است

آقا نظری ،گوشه چشمی ،کرمی کن

امروز در این جمع گرفتار زیاد است

دستی به پهلو داشت,

دستی به پهلو داشت, دستی او به بازو

بس تیر دارد می کشد پهلو به بازو

یک گوشه شیری ریسمان در دست افتاده

یک گوشه هم افتاده یک آهو به بازو

امروز روضه

امروز روضه از در و دیوار جاری است

دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است

نشنیده اش بگیر,ولی بی دلیل نیست

کار زن جوانی اگر گریه زاری است 

من با حسین

من با حسین آدم و عالم خریده ام

دنیا و آخرت همه با هم خریده ام

 

شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم

با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام

 

جواب با نیزه

که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه

و کرده کار جهان را خراب با نیزه

که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد

و برده است از این خیمه خواب با نیزه

چشمه ی زمزم

 

من با حسین آدم و عالم خریده ام

دنیا و آخرت همه با هم خریده ام

شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم

با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام

کوچه ی باریک هاشمی

بی بی سلام شعر نوشتم برای تو

باید دوباره پر بزنم در هوای تو

اینجا اگر چه که همه با من غریبهاند

شکر خدا که من شده ام آشنای تو

دوباره کوچه …

دوباره کوچه و عابر و باز هم در ,دیوار

گذاشت باز به پهلوی آسمان ,سر, دیوار

زنی که یکطرف ماجراست باید فهمید

که آمده است به یک جنگ نا برابر ,دیوار

من را ببخش روضه اگر باز می شود

امروز روضه از در و دیوار جاری است

دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است

نشنیده اش بگیر,ولی بی دلیل نیست

کار زن جوانی اگر گریه زاری است

جدید نیست

آتش زدن به دامن آهو جدید نیست

کنج غروب و کوچ پرستو جدید نیست

این دشت اگرچه کوچه ندارد برای ما

سیلی اگر کبود کند رو جدید نیست

دکمه بازگشت به بالا