شعر شهادت حضرت زينب (س)

زخمی زنجیرم

زخمی زنجیرم کبود بی شمارم

بر شانه هایم زخمهای کهنه دارم

همشیره خورشیدم و بانوی نورم

هر چند که در پنجه گرد و غبارم

شام غریبانی عصر خیمه هایم

آن چادر خاکی در حال فرارم

نام مرا با خط نامحرم نوشتند

یعنی اسیر کوچه ها روزگارم

دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان

دیگر ندارد آبله کاری به کارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم

بر سینه ام پیراهنت را می فشارم

دسته گل یاسی ندارم بر مزارت

اما به جایش تا بخواهی لاله دارم

انگار من خوابیده ام در این بیابان

انگار تو افتاده ای روی مزارم

من با نیابت از تمام خاندانم

بر آستان خاکی است سر می گذارم

علی اکبر لطیفیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا