شعر شهادت امام جواد (ع)

باب المراد

باب المراد

شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی

تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی

مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی

چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی

نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشته اند به باب المراد جود تمامی

شبی ز بخت بلندم به خانه‌ی تو رسیدم
چه سفره دار کریمی چه سفره ای چه طعامی

سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی

عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی!

تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابه‌ی شامی

میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا