اشعار عمه جان زینب س

زینت ولی اللّه اعظمی

قرار هست که از عشق با خبر باشد
نگاه تشنه ی خورشید بر قمر باشد

حسین روبروی زینبش نشسته اگر
بناست نور در این خانه بیشتر باشد

اسـم أعظـم زینب

 

اسـم أعظـم زینب است
اوّلین ذکـرم حســین و آخـرین دَم زینب است
زیـنت شـیر خُداســـت
پــس خُدا هم زینتش قـدرِ مُـسلّم زینب است

تو معروفی

اصلا دگر فرقی ندارد بیش و کم ها
وقتی که لطفی میکند “دریا” به “نم” ها

هر کس که می بینم ز تو چیزی گرفته
حتی حسابش رفته از دست رقم ها

دکمه بازگشت به بالا