شعر مناجات با خدا

آبرو داده اى

آبرو داده اى

آبرو داده اى به من اما
آبروى تورا فقط بردم
دست من را گرفته اى عمرى
با گناهم ولى زمین خوردم

سایه ى تو همیشه بر سر من
بود و یک عمر معصیت کردم
رو نگردان ز من تورا به على
یا سریع الرضا!غلط کردم

مهربان!باز هم نگاهم کن
تا شوم آنچه که تو مى خواهى
ترکه ى تر بزن به من از لطف
سر به راهم کن اول ماهى

شک ندارم که دوستم دارى
سندم عشق سیدالشهداست
بین ما واسطه همیشه فقط
قسم جان حضرت زهراست

ربنا!از تو خواهشى دارم
بیشتر به من وجود بده
راهىِ مشهدم بکن هر ماه
کربلا را تو زود به زود بده

آه! کربلا..دلم تنگ است
سر افطار یاد اربابم
تشنگى از نگاه من پیداست
یاد ارباب،خیره بر آبم!

“با توام!آى حضرت باران
تو به درد دلش دوا بودى
حال و روز رباب را دیدى
ظهر روز دهم کجا بودى؟”

آرمان صائمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا