شعر شهادت اميرالمومنين (ع)
اسیری و غربت
به زردی رخ زردت ,قسم که پژمردم
کنار بسترت ای گل ,شکستم و مردم
تو بستری شدی و قبل رفتنت خود را
شبیه رفتن مادر چقدر آزردم
به خون تازه جاری به روی پیشانیت
میان کوفه به یاد مدینه افسردم
زمان گذشت و پس از تو همین حوالی بود
کنار حادثه ای آنچنان کتک خوردم
گلایه نیست بگویم که بعد تو بابا
فقط اسیری و غربت به دوش خود بردم
قاسم افرند