شعر گودال قتلگاه

نوک نیزه

شمر آهسته صدا زد: جگرت می سوزد?

عضو عضو بدنت, بال و پرت می سوزد

خس خس سینه که نه , زمزمه ای از پاییز

برگ ریزان شده از پا به سرت , می سوزد

تیر از سینه تو رد شده گویا , که چنین

با تکان دادن دستت , کمرت می سوزد

سر خونین تو را بر نوک نیزه زده ام

تا ببینی که چگونه ثمرت می سوزد

وای..در تیر رس چشم حرامی دیدم

معجر  دخترکان حرمت می سوزد

قاسم افرند

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا